کیانکیان، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 5 روز سن داره

پسر خوب بابا

نامه ای برای پسرم

1391/6/12 11:32
نویسنده : مامان مریم
522 بازدید
اشتراک گذاری

سلام فواره قشنگ رویاهای مامان و بابا با روزهای مانده به آغاز چه می کنی من هر شب وهر روز در انتظار دیدن روی ماه تویی هستم که دیگر می دانم که جورابت آبیست نمی دانیکه چقدر بیتاب در آغوش گرفتن یک میوه  عشقم اینک مرا تشنه دیدار خود کرده ای.

من تمام این لحضات را به خاطره که نه به خاطر خود می سپارم تا مبادا روزی خاطر لطیفت را مکدر نماییم عزیزترین هدیه خداوندی از یک عشق پاک .

 امروز که تو پسری بعد ها این مطالب خواندی دوست دارم مثل پدرت باشی عاشق خانواده و مهربان و دوست داشتنی مثل پدری که عاشقانه دوستش دارم هر ثانیه دلتنگ نبودنش در خانه کوچکمان که حالا بوی تو می دهد من از هم اکنون خودم را برای ورود بهاریت آماده می کنم .

اکنون خوشحالم با تمام وجود انگار خدا لطفش بر من تمام کرده اما یادت باشد وقتی آمدی اصلا نترسی چون این سرای خیلی بی رحم وخشن است شاید از اولین روز بخواهی بجنگی پس خوب خودت را قوی کن اینجا زندگی سخت است نان خواستن سخت است اینجا تنهایی موج می زند بی رحمی تمام توانش را به خرج داده تا خودش را به تمام مردم نشان دهد بیا اما با تمام قوا بیا چون مثل پدر از صبح کارمیکنی تا شب و حتی به خودت دیگر نتوانی برسی دلم می سوزد دلم تنگ است و دیگر از غصه ها و تنهایی ها بس است .

یکی یه دونه باغچه قلبم می دونی چقدر ما خوشحالیم اما من یه کم می ترسم نکنه تو وقتی عاقل شدی بگی چرا منو دنیا آوردید من که نمی خواستم به این دنیا بیام راستی تو می دونی که آیا ماها رو خدا از قبل انتخاب کرده که به دنیا بیاییم یا نه وقتی خواستیم به دنیا بییاییم برامون سرنوشت نوشت آره ه ه ه ه ه ه !!!!!!!!!!!!!!!!

خلاصه جون مامان از این حرفا نزنی تو باید تلاش کنی تاآینده خویی واسه خودت داشته باشی تو می تونیی بهترین و زیبا ترین آینده رو داشته باشی به شرط اینکه با تمام وجودت به این اصل ایمان داشته باشی من و بابا هم همه تلاشمونو برای آسایش و امنیتت انجام می دیم.

مراقب دلت باش تا از همین حالا تا آخر دنیا سفیدو پاک بمونه

اونی که از الان تا خدا نگرانته( مامان)

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)